Back شما اینجا هستید: صفحه اصلی یادداشت آیا دیندارتر شده‌ایم؟/وضعیت دینداری در جامعه ما چگونه است؟

آیا دیندارتر شده‌ایم؟/وضعیت دینداری در جامعه ما چگونه است؟

از چالشی‌ترین مباحث جامعه شناختی و دین پژوهی در جامعه ایرانی، می‌توان به بررسی شدت کیفی و کمی دینداری در دهه‌های اخیر اشاره کرد. این مبحث حتی در میان عموم افراد جامعه و به شکل غیر آکادمیک آن نیز در میان ما ایرانی‌ها همیشه به بحث گذاشته می‌شود.

برگزاری مراسم حج، اربعین حسینی، زیارت اماکن مقدسه‌ای مانند مشهد، اعیاد مذهبی از میلاد حضرت مسیح گرفته تا عید فطر؛ همه و همه به ما نشان می‌دهند که زبان مشترک افراد در تمام این شادی‌ها و غم‌های دین و مذهب است و این دین است که ایرانی‌ها، هندی‌ها، پاکستانی‌ها و ملیت‌های مختلف را در یک مسیر معین مانند پیاده روی اربعین، در کنار یکدیگر قرار داد. با هدف ایجاد صلح، تفاهم میان ادیان جهان، مدارا و درک متقابل؛ هر ساله سومین یکشنبه ماه ژانویه به نام روز جهانی دین نامگذاری می‌شود.

از چالش‌ها و مباحث دین در معنای عام آن در جامعه ایرانی، می‌توان به دینداری در دهه‌های اخیر اشاره کرد. هر چند به طور غیر کارشناسانه اما گروه‌ها و اقشار مختلف جامعه در چند سال اخیر درباره این مسئله که جامعه ایرانی، پس از انقلاب اسلامی دیندارتر شده‌؛ همیشه بحث و گفتگو کرده‌اند. این گزاره از سوی برخی افراد رد و از سوی تعدادی دیگر تایید شده است. موافقان این گزاره معتقدند که انجام مناسک دینی پس از انقلاب اسلامی راحت‌تر شد و مخالفان اما معتقدند در عصر جدید، دیگر کمتر کسی دیندار است و این مسئله تنها مختص دین اسلام و مذهب تشیع نیست بلکه انسان عصر مدرن، خود به تنهایی توانایی تشخیص حسن و قبح اخلاقی را دارد و دیگر نیازی به دین ندارد.

دکتر وحید سهرابی‌فر استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب قم معتقد است بررسی این مسئله پیچیده‌تر از آن چیزی است که بخواهیم با یک بله یا خیر به پرسش‌های ذیل این مبحث پاسخ دهیم. چرا که اساسا دینداری مسئله‌ای پیچیده است و اولین چالش در رسیدن به پاسخ این است که آیا می‌توان ابزاری برای سنجش دینداری افراد داشته باشیم تا بفهمیم افراد در یک سال مشخص، از افراد یک سال دیگر دیندارتر هستند؟ طبیعتا دینداری نمودهایی دارد اما چالش‌ها در بررسی دینداری جامعه، جدی هستند. اگر ما جنبه‌های کمی ماجرا را بخواهیم درنظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم دینداری پس از انقلاب اسلامی بیشتر شده است.

پژوهش‌های دینی بیشتر شده است

دکتر سهرابی‌فر می‌گوید«نمودهای کمی دینداری جامعه و اطلاعات دینی مردم ایران پس از انقلاب اسلامی نسبت به 50 سال گذشته بیشتر شده است. پژوهش‌هایی که درباره دین انجام شد نیز همینطور است. هر چند پیش فرض اصلی پژوهش این است که درخصوص موضوع حائز اهمیت انجام می‌شود. ولی به هرحال آمار و میزان پژوهش‌های دینی پس از انقلاب اصلی بیشتر از پیش از انقلاب است. باز ممکن است کسی بگوید کلیت پژوهش پس از انقلاب اسلامی بیشتر شده اما به هرحال جایگاه پژوهش‌های دینی در این میان برجسته است.»

از جنبه‌های کمی بیشتر شدن دینداری، می‌توان به تقویم اشاره کرد. در تقویم ما رفته رفته مناسبت‌های دینی بیشتری ثبت شد که تا چند دهه قبل به طور رسمی در تقویم ثبت نشده بود. همچنین برجسته‌تر شدن مناسک مذهبی از دیگر دلایل کمی این موضوع است. مثلا تا 20 سال قبل امر عبادی اعتکاف در جامعه وجود داشت اما به این گستردگی نبود. این نشان می‌دهد که از لحاظ کمی، نمودهای دینداری در جامعه بیشتر شده است اما بررسی دینداری فقط جنبه کمی آن نیست و حیث کیفی ماجرا که در خود وجود فرد اتفاق می‌افتد یعنی باورها، احساسات، عواطف و دلبستگی به امور دینی امری نیست که بتوان از طریق سنجش درباره آن نظر داد. البته در این میان دکتر سهرابی‌فر تاکید می‌کند که جنبه اساسی دینداری، مبحث کیفی آن است که در درون افراد است و به راحتی نمی‌توان درباره آن سخن گفت.

گریس دیوی و تعریف تازه از دینداری

او درباره مناسک نیز معتقد است که مناسک جایگاه ممتازی در امور دینی دارد.« تمام افرادی که درباره دین و ساحت‌های دین صحبت کرده‌اند؛ یکی از جنبه‌های شاخص برای بررسی دین را مناسک معرفی کرده‌اند. فیلسوفان دین و دین پژوهان بزرگ جهان وقتی قصد دارند درباره جنبه‌های دینی صحبت کنند یا حتی وقتی می‌خواهند دین را تعریف کنند؛ یکی از خصوصیت‌های دین یعنی همین مناسک را معرفی می‌کنند. در پژوهش‌های جدید دین پژوهی نیز مناسک را دین تجسم یافته تعریف می‌کنند. مناسک جایی است که ما می‌توانیم در آن تجسم باورها، احساسات، عواطف دینی و همبستگی اجتماعی را در آن ببینیم. اما باید با همین جنبه نیز با احتیاط بررسی کرد. در کتابی به نام «اعتقاد داشتن بدون تعلق» از گریس دیوی جامعه شناس دین بریتانیایی آمده است که هر چند امروزه( نیمه دوم قرن بیستم) افراد کمتری عضو رسمی کلیسا هستند اما همین افراد در شرایط سخت زندگی خود و بی‌معنایی، باز هم به کلیسا می‌آیند و حالت‌های معنوی و دینی نیز به آن‌ها دست می‌دهد. خانم گریس دیوی در این کتاب می‌گوید که این مدل جدید دینداری است و به معنای این نیست که ما دیگر دین نداریم و دینداری از بین رفته بلکه به این معناست که دینداری تغییر پیدا کرده است.»

مناسک مهم است البته تمام ماجرا نیست. در یک نگاه کلی و بیرونی؛ برجسته شدن نمودهای دینداری مانند مناسک در جامعه ما به بیانی عرفی شدن بسیاری مناسک مانند اعتکاف و پیاده روی اربعین، تبدیل این مناسک به یک رویداد دینی و شاید حتی عرفی شدن دین را شاهد باشیم. از سوی دیگر اگر بخواهیم به کلید واژه" مدل جدید دینداری" در جامعه ایرانی‌مان باور داشته باشیم؛ با گزینشی برخورد کردن در امور دینی مواجه می‌شویم. به این شکل که تا هر کجا که دین را دوست داشته باشم و مخالف خواسته‌هایم نباشد دیندار می‌شوم و هر کجا که محدود شوم یا قرار باشد ملتزم به امور دینی شوم، دین را کنار می‌گذارم. هرچند تلخ اما به هر حال این وجهه از دینداری در جامعه ما وجود دارد.

دینداری نسل‌های مختلف با یکدیگر متفاوت است؟

این استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب قم در این باره نیز ادامه می‌دهد« اگر از یک الهیدان بپرسید که آیا گزینش در دین ورزی روا است یا خیر؟ طبیعتا پاسخ او منفی است. چرا که شما وقتی قرار است دیندار باشید، باید به تمام مجموعه دین معتقد و ملتزم باشید. به تعبیر قرآنی نوئمن" نوئمن ببعض و نکفر ببعض" نباشیم و کل پک را یکجا دریافت کنیم. اما اگر  از یک دین شناس به عنوان کسی که از بیرون به دین نگاه می‌کند و دین را به مثابه یک پدیده بررسی می‌کند، یپرسید قطعا خواهد گفت که دینداری اشکال مختلفی دارد و ما دیندارانی داریم که برایشان مناسک برجسته‌ و دیندارانی داریم که برایشان شریعت برجسته است. همچنین همه آن‌ها گونه‌های مختلف دینداری‌ست و همه ادیان نیز به همین شکل است. مثلا یک مسیحی در روزهای یکشنبه به کلیسا برود و ارتباط وجودی خاصی با عیسی مسیح بگیرد اما اعتقادی به خواندن همیشگی انجیل نداشته باشد و تنها ارتباط معنوی و وجودی برای او حائز اهمیت باشد. بنابراین من فکر می‌کنم در طول تاریخ و حتی در میان اندیشمندان نیز می‌بینیم که هرکدام یک بخشی از دین برایشان برجسته‌تر است. مثلا فقها، عرفا، متکلمین، مفسرین و فیلسوفان هر کدام یک بخش از دین برایشان پررنگ‌تر است. انگار که ذات بشر یک نوع گزینش‌گری دارد و حتی در روایت‌گری‌مان از زندگی و دین، گزینش‌گری داریم. اما به هرحال پاسخ الهیاتی به این پرسش این است که نمی‌شود یک بخش از دین را پیش ببریم و بخش دیگرش را نخواهیم. هر چند این مسئله محقق شده ولی تنها به ما مربوط نیست و در تمام جهان مطرح است و معنویت‌های جدید در این فضا شکل گرفته است.»

بنابراین شاید بتوان گفت دینداری در دهه‌های مختلف و در طول تاریخ متفاوت و دستخوش تغییر می‌شود. چرا که اگر دینداری را امری دو سویه بدانیم که یک سمت آن امر قدسی و الوهی است و سمت دیگرش انسان زمینی‌ای است که در بافت جامعه زندگی می‌کند که دغدغه‌های او در دهه‌های مختلف، متفاوت است. در برآیند تلفیق امر الوهی و انسان زمینی که دینداری را شکل می‌دهد، بسیار طبیعی است آن سمتی که در دهه‌های مختلف تغییر می‌کند به دنبال آن شکل دینداری نیز تغییر کند. دغدغه انسان‌های امروزی با آدم‌های عصرهای گذشته متفاوت است و برای همین نیز هست که دینداری شکل‌های مختلفی به خود بگیرد.

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن